بی سر و سامان

گاه نگاشت های یک بی سامان

بی سر و سامان

گاه نگاشت های یک بی سامان

امر خصوصی در مکان عمومی

تو قطارم

پشتم نشستن

یه پسر و دختر

طبعا چهرشونو نمیبینم

اما دختر دائم داره میگه نکن، نکن. نکن

تا جایی که گاهی تهدید به فریاد میکنه

کسی مجبورش نکرده با اون بشینه

و خودش برای دوستی انتخابش کرده

اگه من بودم لحظه ای برای کات کردن باهاش تعلل نمیکردم

کسی که انقدر براش عزت و احترام قائل نیست که تو یه مکان عمومی حرمتشو حفظ کنه

و مثل یه فاحشه باهاش برخورد نکنه

مطمئنا به لعنت خدا هم نمی ارزه

تنها با کسی بمونید که مثل یه ملکه باهاتون رفتار کنه

با کسی که احساس آرامشو عزت داشته باشین 

نه استرسو و خفت


پی نوشت

۱. تا حالا دیدین که یه زن دارای ارج منزلت مثالا یه ملکه یه دانشمند و ... باهاش تو یه محیط عمومی همچین کارایی که مربوط به حوزه خیلی خصوصیه انجام بشه؟ اگر هم برفرض همچین امر خصوصی  به هر دلیلی قرار باشه تو مکان عمومی انجام بشه مطمئن باشین به خاطر شان منزلت اون خانوم اون محیط عمومی قرق میشه و کسی اجازه ورود پیدا نمیکنه. به واقع اون مکان عمومی هم خصوصی میشه. این کارای خصوصی تو مکان عمومی مخصوص فروشنده هاست که تن و چهرشونو میفروشن